Home خانه
جریان محکمه عیسی ع
جریان محکمه عیسی (ع)
امین الدین « سعیدی ـ سعید افغانی »
قبل از همه باید گفت که در دین عیسویت مجموعآ چهار انجیل به رشته تحریر درآمده است که مسیحیان آنرا به حضرت عیسی مسیح منسوب ساخته اند. همه اناجیل اربعه از نام مؤلفان این اناجیل گرفته شده اند. این اناجیل عبارتند از :انجیل متا ، انجیل مرقس ، انجیل لوقا وانجیل یوحنا
انجیل مرقس: این انجیل را دوست، همدم و شاگرد پطرس حواری گفتهاند که گاه با پولس نیز همسفر میشده و روایتهای خود را از پطرس گرفته است. این انجیل مختصرترین، انجیلی است که اصولآ به زبان رومی در سالهای 65ـ70 به رشته تحریر درامده است . (کتاب القرآن والتوراة والانجیل والعلم، ص ۸۶ ۹۰).
انجیل متا: از جمله مفصلترین اناجیل بشمار میرود وبه متای حواری منسوب بوده که در سالهای 50ـ 60 میلادی به رشتۀ تحریر آورده شده است. اصلآ این انجیل به زبان عربی نوشته شده ولی اصل آن در دست نیست اما بعد ها بزبان یونانی ترجمه شده است.
انجیل لوقا: لوقا اصلا حواری نبود، وحتی او حضرت عیسی را اصلآ ندیده بود. او بیشترین مطالب انجیل را از انجیل مرقس ومتا گرفته است. این انجیل در بین سالهای70 ـ 90 وبه احتمال قوی در بین سالهای 80 ـ 85 میلادی نوشته شده است.( اناجیل سه گانه فوق بنام اناجیل همنوا مشهور هستند.)
انجیل یوحنا:
انجیل یوحنا آخرین انجیل است که درتاریخ مسیحیت به رشته در آمده است. در مورد اینکه این انجیل به کدام تاریخ به رشته تحریر درآمده است، دربین علماء اختلاف است. برخی میگویند که تالیف آن درسالهای 65 میلادی صورت گرفته وبرخی دیگری بدین عقیده اند که دربین سالهای 90 ـ 115 میلادی به رشته تحریر درآمده است .
درینجا شایسته است که ذکر کنیم که انجیل یوحنا کاملآ متفاوت با اناجیل سه گانه بوده و مشتمل بر زندگی حضرت عیسی علیهالسلام و مفاهیم فلسفی یونان میباشد.
قابل تذکر نیزاست که هر چهارانجيل که در فوق از آن نام ګرفته شد، داستان دستگیری، محاکمه وبه صلیب کشیدن حضرت عیسی علیه اسلام را با اختلاف جزیی مطابق اعتقادات مسیحی روایت فرموده اند.
ازجمله در انجیل مرقس مینویسند:
دو روز به عيد فصح مانده بود. (عید فصح یا عیدفطیر یا مصاها ، عبارت از ایام اند که یهودان یاد بود خروج بنی اسرائیل را ازمصر ونجات ازفرعون را عید می گیرند).
سران كاهنان و ملايان يهودی پلان را طرح ریزی کردند که: عيسى(عليه السلام) را مخفيانه دست گير كنند وآنرا به قتل برسانند. مذهبیون یهودی تاکید داشتند که این عمل نباید در روز های عید شان صورت گیرد زیرا این عمل آشوب ها ی مذهبی را ببار خواهد آورد. به این ترتیب یهودان آن وقت هم قتل حضرت عیسی را پلان نمودند وهم میخواستند خود را از اشوب ها وقیام های مردمی نجات ومحفوظ بدارند.
میگویند یکتن ازيهوداى اسخريوطى، كه يكى از آن دوازده حوارى بود، پيش سران كاهنان رفت تا عيسى را به آنان تسليم نمايد. آنان وقتى اين را شنيدند تسليم شدند و به او وعده ى پول دادند. يهودا به دنبال فرصتى بود تا عيسى را تسليم كند... او هنوز صحبت مى كرد كه ناگهان يهودا، يكى از آن دوازده حوارى، همراه با جمعيتى كه همه با شمشير و چماق مسلح بودند، از طرف سران كاهنان به آن جا رسيدند. تسليم كننده ى او به آنان علامتى داده و گفته بود: «كسى كه مى بوسم همان شخص است او را بگيريد». پس همين كه يهودا به آن جا رسيد، فوراً پيش عيسى(عليه السلام) رفت و گفت: «اى استاد» و او را بوسيد و آنها عيسى مسیح را گرفتند و محكم بستند... سران كاهنان و تمام اعضاى شوراى يهود درصدد بودند كه اسنادی عليه عيسى به دست آورند تا حكم اعدامش را صادر كنند، اما مدركى به دست نياوردند. بسيارى عليه او شهادت نادرست دادند، اما شهادت هايشان با يكديگر سازگار نبود... كاهن اعظم از او پرسيد «آيا تو مسيح پسر خداى متبارك هستى؟».
عيسى گفت: «هستم; و تو پسر انسان را خواهى ديد كه در دست راست خداى قادر نشسته و بر ابرهاى آسمان مى آيد.»
كاهن اعظم گريبان خود را چاك زد و گفت: «ديگر چه احتياجى به شاهدان هست، شما اين كفر را شنيديد. رأى شما چيست؟»
همه او را مستوجب اعدام دانستند... پيلاطس دستور داد که وی را تازيانه زده، بسپارند تا مصلوب شود...
سربازان شخص را که به نام عیسای مسیح دستګیر کرده بودند، بيرون بردند تا مصلوب كنند. آنان شخصى به نام شمعون اهل قيروان را مجبور كردند كه صليب عيسى را حمل كند. آنها عيسى را به محلّى به نام «جُل جتّا» برده به او شرابى دادند كه آميخته به دارويى به نام مرّ بود، اما او آن را قبول نكرد، پس او را به صليب ميخ كوب كردند... ساعت۹ صبح بود كه او را مصلوب كردند... در وقت ظهر تاريكى تمام آن سرزمين را گرفت و تا سه ساعت ادامه داشت. در ساعت سه بعدازظهر عيسى با صداى بلند گفت: «ايلى ايلى لما سَبَقتنى; خداى من خداى من چرا مرا ترك كردى؟»... عيسى فرياد بلندى كشيد و جان داد...
در آن جا عدّه اى از زنانی هم حضور داشتند که اوضاع را از دور مراقبت مینمودند و در بين آنها مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب كوچك ديده مى شدند. اين زنان وقتى عيسى در جليل بود به او گرويدند و او را كمك مى كردند. بسيارى از زنان ديگر نيز همراه او به اورشليم آمده بودند. غروب همان روز، يوسف از اهل رامه كه يكى از اعضاى محترم شوراى يهود بود، پيش پيلاطس رفت و جسد عيسى(عليه السلام) را از او خواست. پيلاطس باور نمى كرد كه عيسى به اين زودى مرده باشد. پس به دنبال سروانى كه مأمور مصلوب كردن عيسى بود فرستاد و از او پرسيد: «آيا او به همين زودى مرد؟» وقتى پيلاطس از جانب سروان اطمينان يافت، به يوسف اجازه داد كه جنازه را ببرد. يوسف كتان لطيفى خريد و جنازه ى عيسى را پايين آورد و در آن پيچيد و او را در مقبره اى كه از سنگ تراشيده شده بود قرار داد و سنگى جلوى در آن غلطاند.
مريم مجدليه و مريم مادر شويا ديدند كه عيسى كجا گذاشته شد.
پس از پايان روز سبت مريم مجدليه و مريم مادر يعقوب و سالومه روغن هاى معطرى خريدند تا بروند و بدن عيسى را تدهين نمايند. صبح زود روز يكشنبه، بر سر قبر رفتند. آنها به يكديگر مى گفتند: «چه كسى سنگ را براى ما از جلوى قبر خواهد غلطاند؟» وقتى خوب نگاه كردند، ديدند كه سنگ بزرگ از جلوى قبر به عقب غلطانيده شده است. پس به داخل مقبره رفتند و در آن جا مرد جوانى را ديدند كه در طرف راست نشسته بود و لباس سفيد بلندى در برداشت. آنها متحيّر ماندند، اما او به آنان گفت: تعجب نكنيد، شما عيساى ناصرى مصلوب را مى جوييد. او زنده شده و ديگر اين جا نيست. نگاه كنيد; اين جا جايى است كه او را گذاشته بودند. حالا برويد و به شاگردان او خصوصاً پطرس، بگوييد كه او پيش از شما به جليل خواهد رفت و همان طور كه خودش به شما فرموده بود او را در آن جا خواهيد دید.( انجيل مرقس، باب 14 و 15. )
اين داستان منقول شده در انجیل مرقس، سه اناجیل دیگر با تفاوت هايى جزئى نقل كرده اند، بصورت برای تکمیل این داستان ها مراجعه فرماید :( انجيل متى، باب 26 و 27; انجيل لوقا، باب 22 و 23; انجيل يوحنا، باب 18 و 19.)
یادداشت دوانجیل در این بابت:
مطابق روایت انجیل متی (31:26 ) حضرت عیسی علیه السلام از گرفتاری خویش قبلآ اطلاع حاصل نموده بود، بنآ شاگردان خویش را خواست وبرای شان گفت: «همگی شما امشب بر من شک میورزید» یعنی شما از باور و یقینتان برمیگردید و دیگر یقینی ندارید. ولی توجه باید کرد شک با انکار تفاوت آشکاری دارد؛ زیرا ممکن است انسان از روی خوف و ترس موضوعی را انکار کند که در دل به آن یقین دارد ولی شک یعنی بازگشت از یقین و در هنگام شک دیگر یقین معنا ندارد.اکنون سؤالی مطرح میشود که شاگردان مسیح در چه چیزی شک کردهاند؟ آیا در خود مسیح ویاهم در تعلیمات ویا اینکه او فرستاده الله است شک کردند؟ یا در راستی بعضی از خبرهایی که مسیح به آنها داده بود (مثل مرگ، صلیب و...) تردید داشتند؟
قابل قبول نیست که شاگردان در خود مسیح وتعلیمات دینی اش شک کرده باشند؛ زیرا سنت مسیحی گواهی میدهد که ایشان تمام تلاش خود را برای انتشار عقاید مسیح به کار بستند و حتی برخی از ایشان در این را شکنجه شده و جان باختند.پس تریدد شاگردان نسبت به برخی خبرهایی بود که مسیح به آنها رسانده بود.
مؤرخین در این مسئله دو فرضیه راقابل بررسی میدانند:
1ـ اینکه مسیح خبر دستگیری خود را توسط دشمنان به شاگردانش داده بود و گفته بود که خدا نقشه آنها را نقش بر آب کرده و او را از دست دشمنان نجات میدهد. چنانکه قبل از این نیز (طبق روایت اناجیل) او را نجات داده بود.
2ـ مسیح به آنها فقط خبر دستگیری و صلیب و قتل را داده باشد. در فرض دوم برای شاگردان جای هیچگونه شک و تردیدی نمیماند؛ چون همانطور که مسیح خبر داده بود دستگیر شده و بر صلیب کشته شد.اگر فرضیه اول درست باشد برای شاگردان تردید و دو دلی ایجاد میشود؛ زیرا مسیح به آنها گفته بود که از دست دشمنان نجات مییابد ولی به ظاهر نجات نیافت.پس حواریون در شک افتادند؛ هر چند پس از مدتی برای ایشان روشن شد که او کشته نشده و همانند گذشته از دست دشمنان نجات یافته است .(تفصیل این موضوع در کتاب الصحیح من انجیل المسیح صفحه 218 مطالعه فرماید .)
قرآن عظیم الشان وصلیب حضرت عیسی:
قرآن عظیم الشان درآیات ( 156ـ157) سورۀ النساء بصورت مطلق صلیب شدن حضرت عیسی علیه السلام را رد واین داستان را ساختگی خوانده وحکم قرآن عظیم الشان را در مورد چنین بیان می فرماید:
«وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَکِن شُبِّهَ لَهُمْ وَإِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُواْ فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِّنْهُ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَمَا قَتَلُوهُ یَقِینًا * بَل رَّفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ وَکَانَ اللّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا» ( سوره النساء: 157 – 158 )
(در حالی که نه او را کشتند و نه به دار آویختند، ولیکن کار بر آنان مشتبه شد و (متردّد گردیدند که آیا عیسی یا دیگری را کشتهاند و در اینباره با همدیگر اختلاف نظر پیدا کردند و) کسانی که درباره او اختلاف پیدا کردند (جملگی) راجع بدو در شکّ و گمانند و آگاهی بدان ندارند و تنها به گمان سخن میگویند و (باید بدانند که) یقیناً او را نکشتهاند. بلکه خداوند او را (از دست آنان رهاند و پس از گذشت روزگاری که خود میداند، وی را میراند و) در پیش خود به مرتبه والائی رساند. و خداوند چیره و حکیم است).
پروردگار با عظمت ما در آیات فوق به ما خبر داده است که یهودیها پیامبر او، یعنی عیسی علیه السلام را نکشتهاند. هر چند مدعی هستند و نصاری نیز آن را پذیرفتهاند. ولی واقعیت این است که عیسی علیه السلام کشته نشده و خداوند شخص دیگری را بشکل و شمایل او در آورده بود و عیسی را به آسمانها بالا کشیده است.
پروردگار با عظمت ما در قرآن عظیم الشان به این مطلب اشاره فرموده است که عیسی بن مریم در آخر زمان از آسمان پایان آمده ، وحتی پایین آمدنش یکی از نشانههای نزدیک شدن قیامت میباشد .ومیفرماید: «وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ» (سوره الزخرف: 61 ) (قطعاً وجود عیسی خبر از وقوع قیامت میدهد،.)«وَإِن مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا»( النساء: 159)(و کسی از اهل کتاب نیست مگر این که پیش از مرگ خود (در آن دم که در آستانه مرگ قرار میگیرد و ارتباط او با این جهان ضعیف و با جهان بعد از مرگ قوی میگردد و پردهها تا اندازهای از برابر چشمش کنار میرود و بسیاری از حقائق را میبیند) به عیسی ایمان میآورد (امّا دیگر چه سود، فرصت از دست رفته است و ایمان و توبه ناپذیرفته است) و روز رستاخیز گواه بر آنان خواهد بود).
تفصیل این موضوع در احادیث چنین بیان گردیده است : رسولالله صلی الله علیه وسلم به ما خبر داده است ، زمانیکه فتنه ها دجال تشدید می یابد ، زمانیکه که مسلمانان از این فتنه به تنگ میآیند، خداوند حضرت عیسی بن مریم را به طرف زمین میفرستند و او نزدیک «مناره بیضاء» در جانب شرقی دمشق پایان می اورد . طبرانی در معجم کبیر از اوس بن اوس روایت میکند، میگوید: رسولالله صلی الله علیه وسلم فرمودند:(یَنْزِلُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ عِنْدَ الْمَنَارَةِ الْبَیْضَاءِ شَرْقِیَّ دِمَشْقَ)(عیسی بن مریم نزد مناره بیضاء جانب شرقی دمشق فرود میآید). صحیح الجامع الصغیر (8025).
رسولالله صلی الله علیه وسلم حال او را موقع نازل شدن چنین در حدیثی که در سنن ابی داوؤد با سند صحیح از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده چنین بیان فرموده است :
«لَیْسَ بَیْنِی وَبَیْنَهُ نَبِیٌّ یَعْنِی عِیسَی وَإِنَّهُ نَازِلٌ فَإِذَا رَأَیْتُمُوهُ فَاعْرِفُوهُ رَجُلٌ مَرْبُوعٌ إِلَی الْحُمْرَةِ وَالْبَیَاضِ بَیْنَ مُمَصَّرَتَیْنِ کَأَنَّ رَأْسَهُ یَقْطُرُ وَإِنْ لَمْ یُصِبْهُ »( ابن ماجه، حاکم و جامع التفسیر: (6/227).(میان من و عیسی پیامبری نیست و یقیناً عیسی فرود میآید، هرگاه او را دیدید، باید او را بشناسید. او مردی است میان قد، مایل به سرخی و سفیدی است. چنان معلوم میشود که از موهای مبارکش آب میچکد هر چند که موهایش تر نشدهاند).
مدت اقامت عیسی (ع) بر روی زمین:
مدت زمان بقای حضرت عیسی علیه السلام بر روی زمین چهل سال معرفی شده است طوریکه در حدیث صحیح آمده است: «فیمکث فی الأرض أربعین سنة، ثم یتوفی، فیصلی علیه المسلمون»(بر روی زمین چهل سال میماند و سپس فوت میکند و مسلمانان بر وی نماز میخوانند). (صحیح الجامع: (5265).
حضرت عیسی علیه السلام در مدت این چهل سال بر حکم اسلام زندگی میکند. رو به قبله نماز میخواند،. عیسی بن مریم زیارت خانه خدا را نیز انجام میدهد.
در حدیثی که در صحیح مسلم از حضرت ابوهریره رضی الله عنه روایت شده آمده است که رسولالله صلی الله علیه وسلم فرمود: «لَیُهِلَّنَّ ابنُ مَرْیَمَ بفَجِّ الرَّوْحَاءِ حاجّا أو مُعْتَمِرا، أو لَیَثْنِیَنَّهما»(سوگند به ذات یگانه خداوند که جان من در قبضه قدرت او است، حضرت عیسی برای حج یا عمره و یا برای هر دو در مسیر روحاء احرام میبندد). صحیح الجامع الصغیر (6955) .
روحاء میان مدینه و وادی الصغراء نام جایی است بر سر راه مکه از مدینه و بنابر اقوال مختلف در فاصله چهل مایلی یا 36 مایلی یا 30 مایلی مکه قرار دارد. (لوامع انوار البهیة: (2/113).
و ما علینا الا البلاغ المبین
جنوري ۲۰۱۹ شهر بیت لحم ـ فلسطین